رضابودرضابود، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

تنها دلخوشیم

...........

1395/3/30 15:08
نویسنده : مامان
52 بازدید
اشتراک گذاری

سلام رضای مامان سلام شاهزاده من خوبی پسرم  یکی یدونم  مامان اصلا خوب نیست بهم میگن گریه کنم تو ناراحت میشی  ببخش پسرم  گریه تنها راه اروم شدنه دلمه براهمین قول نمیدم گریه نکنم نمیدونم ازکجا بگم برات ازکدوماش  میدونم فرشته من ازاون بالا میبینتم فقط توروجون مامان تو غصه هیچیو نخوریا بخدا میمیرم ازوقتی رفتی روز خوشی نبوده برام  اگه یوقت خندیدم ازته دل نبوده خندیدم که دیگران نگن بیچاره خندیدم  نخواستم زیر حرفایی که بقیه همدردی میدونن له شم خندیدم که جلوی اشکامو بگیرم تا جلوی هرکس وناکس نشکنم  اره جلو کسی نشکستم بجاش هرروز صدها بارتو خودم میشکنم سه ماه حالم خوب نیست داروی هیچ دکتری خوبم نکرد میگن نکنه از بقایای تو مونده توشکمم  دکتر چند وقته برام نوشته بخوابم عمل کنن ولی من دوست ندارم  ازت دلخوربودم چطورازم دل کندی رفتی ولی فهمیدم دل کندن براتوهم سخت بوده بهم گفت اگه عمل نکنم خطرداره میدونم تودرکم میکنی پسرم  چطور برم جایی که باهم رفتیم چطور اون راههارو برم  دیگه جونی نمونده برام  حتما میگن بااین وضع چطور زندم خودمم تعجب میکنم  منو بیخیال رضای مامان بودونبودم بزرگ شدی به تولدت 68روز مونده  همش موندم اونروز من چیکارکنم  اگه کیک بخرم بیام سرخاکت  کی شمغ روکیکتو خاموش کنه  اگه کیک نگیرم میمیرم اخه اولین سال تولد شاهزادمه قراربود کل خونه رو برات چراغونی کنم  الان میخوام کل قبرستونو شمع روشن کنم براتکادو چی بگیرم برات پسرم چی دوست داریازاین موتورا بگیرم برات یاماشینشو دوست داری خدایا میشه روز تولد پسرم پیشش باشم  دنیااومدنی نذاشتن بغلش کنم کاش میذاشتنش روقلبم شاید الان این جور نمیسوختم

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)